تاج ملکه ای که با دسیسه همسرش را برکنار کرد
در این مقاله به کاترین به دنبال قدرت بود و بانویی نبود که داشتن بچه و خوش گذرانی های کوتاه مدت سر او گرم کند می پردازیم....

پیتر سوم، نوه ی پیتر کبیر و یکی از نوادگان شاه سوئد بود. او به خاطر نسبتش با سوئدی ها قرار بود به عنوان ولیعهد سوئد تربیت شود. زمانی که پیتر 11 ساله بود، پدرش از دنیا رفت، مادرش هم در موقع به دنیا آمدن پیتر فوت شد. به خاطر مرگ مادرش چند سالی را در خانه ی پدری اش رشد کرد، اما وقتی پدرش هم فوت کرد او را به سرزمین مادری اش برگرداندند.
همه سعی داشتند تا از او یک پادشاه تمام عیار بسازند. اما نه کسی که حتی از صدای شلیک توپ هم ترس داشت.
همزمان خاله اش " الیزابت پتروونا" در روسیه تاج گذاری کرد. بعد از یک سال تصمیم گرفت برای پیتر زن بگیرد، چرا که به هر حال او باید پادشاه یک سرزمین می شد. پس طبق وصیت پدرش عمل کردند او به سراغ اقوام اروپاییشان رفتند تا به یوگانا رسیدند . او هم عمه پدری پیتر سوم بود و هم از نوادگان شاهان سوئد و آلمان.
یوگانا دختری به اسم کاترین داشت، کاترین به همراه خانواده اش از آلمان به روسیه رفتند و ملکه الیزابت او را پسندید و در نهایت با پیتر سوم ازدواج کرد. اما پیتر که نه برای پادشاهی آماده بود و نه برای عاشق شدن.!!!!
پیتر آنقدر آنقدر ساده لوح بود که از عشق به زنان دربار می گفت ، حتی به کاترین مستقیما گفت که خاله ام مرا مجبور به ازدواج با تو کرده است. اما کاترین قصه ما زمانی که فهمید از عشق خبری نیست به فکر قدرت افتاد. چرا که زرق و برق روسیه برایش فوق العاده جذاب و گیرا بود.
کاترین، بسیار باهوش و باسیاست بود ضمن آن که می دانست برای آن که بتواند در دل درباریان جا باز کند، باید زبان روسی را بلد باشد. البته که برای او کاری نداشت. چرا که " فرانسه" "ایتالیایی" و " انگلیسی" را فوق العاده حرف می زد.
پس 10-12 ساعت را به خواندن زبان روسی، تاریخ و ادبیات روسیه اختصاص داد. حتی دین خود را به مسیحیت تغییر داد. او می خواست علاوه بر قدرت ولیعهد هم داشته باشد، اما خبری از بچه با ازدواجش از پیتر نبود. کاترین پاول را به دنیا آورد اما هویت اصلی اش مشخص نیست، اما به طور حتم پیتر هم پدر او نبود اما از ترس آبروریزی اش مجبور شد او را به فرزندی قبول کرد، حتی دو بار دیگر هم مجبور شد همین کار رو تکرار کند.
کاترین به دنبال قدرت بود و بانویی نبود که داشتن بچه و خوش گذرانی های کوتاه مدت سر او گرم کند. پس با سفیران انگلیس و فرانسه ارتباط گرفت و در ازای دادن برخی از اطلاعات پول خوبی هم از آن ها دریافت می کرد و روز به روز به ثروتش افزوده می شد. الیزابت خاله پیتر هم حال و روز خوبی نداشت. پس کاترین زمان را برای تصاحب قدرت مناسب دید و با صدراعظم و سران قدرت، نامه برای کودتا رد و بدل می کرد و البته که رقم های بالایی را در ازای آن به صدراعظم می داد. الیزابت از این موضوع مطلع شد و کاترین را به زندان انداخت. اما صدراعظم زرنگ تمامی نامه ها را از بین برد. الیزابت هم پس از مدتی از دنیا رفت و پیتر سوم بر سر قدرت رسید.
اما در این میان، رابطه پیتر و کاترین بعد از به سلطنت رسیدنش نه تنها بهبود پیدا نکرد بلکه سردتر از قبل شده بود. او عملا با معشوقه اش زندگی می کرد و وقت و البته سر رشته ای از دربار نداشتو خیلی زود درباریان را عاصی کرد. همه به فکر یک تزار جدید بودند. کاترین که خود را از چندین سال قبل آماده کرده بود، وارد عمل شد و مثل یک ناجی رفتار کرد و توطئه اش را آغاز کرد و البته که پیتر سوم هم بعد از این کودتا به دلایل نامعلومی به قتل رسید. گفته می شود پیتر سوم در زندان توسط نزدیکان کاترین مسموم و کشته شد.
برخلاف این تصویر، پیتر و کاترین هیچگاه در کنار هم نبودند.
فرمانروایی کاترین قصه ما هم به طور رسمی با درد و قتل و خونریزی آغاز شد.
کاترین در بین درباریان بسیار محبوب بود، پس به راحتی توانست کارهای سلطنتی اش را جلو ببرد، در قدم اول مساحت جغرافیایی روسیه که با دست و دلبازی های پیتر سوم کوچک شده بود را گسترش داد.
تاجگذاری کاترین دوم
بخش بزرگی از لیتوانی و اوکراین را به خاک کشورش برگرداند و قسمتی از زمین دریای بالتیک که در اختیار سوئد بود باز پس گرفته شد و کریمه را به روسیه ملحق کرد. آتش جنگ اوکراین و روسیه از همین جا شروع شد چرا که کریمه، بعد از دو قرن سلطنت تحت اختیار و مالکیت کاترین کبیر قرار گرفته بود.
کاترین روزی 15 ساعت مداوم کار می کرد او نامه ها را می خواند و با مشاورانش در اصلاح امور مشاوره می کرد. همه جوانب را می سنجید و به گسترش فرهنگ اهمیت می داد و با نویسندگان معروفی چون " ژاک ژاک روسو" هم مکاتبه داشت.
در جریان 34 ساله حاکمیت کاترین، او 7 میلیون نفر را به روسیه اضافه کرد و جنگ های زیادی را شکل داد که مسلما این جنگ ها، خرج های زیادی هم داشت. پس مجبور بود مالیات بیشتری از مردم بگیرد. برای همین شورش هایی در پی داشت که تمامی آن ها را به شدت سرکوب می کرد. اما دوران اوج شکوفایی هم بود چرا که برعکس دوران های قبل، دختران از همان سنین کودکی مشغول به تحصیل و مطالعه در فلسفه و ادبیات بودند و از نان شب هم برایشان اهمیت بیشتری داشت و در واقع برای روسیه رنسانس فرهنگی و علمی به ارمغان آورد. او که در فکر ارتقا روسیه در زمینه های گوناگون بود، کتابخانه ها، دانشگاه ها و شهرهای بسیاری ساخت. همچنین در دوره او روسیه به مقصدی برای مهاجران اروپایی تبدیل شد.
اما این تنها جنبه جالب حکومت او نیست. یکی دیگر از اقدامات ماندگار او، دستور ساخت تاجی جدید برای روز تاجگذاریش بود. او دستور داد تا همه جواهرات خزانه را که با سلیقه اش سازگار نبود ذوب و جداسازی کنند. سپس به دو جواهرساز سوئیسی دستور داد تا تاجی باریش بسازند که علاوه بر فاخر بودن، کمتر از 2 کیلوگرم وزن داشته باشد تا بتواند مراسم 4 ساعته ی تاجگذاری را تحمل کند. بعد از کاترین 7 امپراطور دیگر روس این تاج را بر سر گذاشتند که آخرین آن ها نیکولای دوم بود که در سال 1896 به سلطنت رسید.
در ساخت این تاج از تعداد کم نظیر 4936 الماس سفید استفاده شده است . این تاج مانند کلاه اسقف ها ساخته شده تا نمادی از حکومت معنوی امپراطور باشد. این تاج از دو نیمکره تشکیل شده که گویا نمادی از دو نیمه امپراطوری روم است و لبه این نیمه ها با 75 مروارید تزیین شده است.
در قسمت بالا و میانی یک لعل نزدیک به چهارصد قیراط قرار دارد که روی آن صلیبی باز هم پوشیده از الماس نهادینه شده است.وزن تمامی جواهرات به کار رفته در این تاج 2858 قیراط است. در میانه ی این دو نیم کره برگ و میوه ی درخت بلوط قرار داده شده که نشانی از قدرت و پایداری است.
کاترین کبیر در سن 67 سالگی درگذشت و عصر اصلاحات کبیر با مرگ او سرکوب شد.
پس از براندازی حکومت رومانوف ها به دست بلشویک های کمونیست، جواهرات سلطنتی روسیه به تدریج از قاب تاج ها و سایر زیورآلات جدا شدند و به کشورهای خارجی برای جلب وفاداری داده شدند.
این کار آنقدر زیاد شدکه واحد طلای خزانه ی ملی به ریاست یاکوف یوروفسکی تشکیل شد.
تحت ریاست این شخص ،قرار بود این تاج هم به فروش برسد که به ناگاه خبر این معامله پخش و توسط استالین متوقف شد. بعد از آن هم فروش جواهرات ملی روسیه برای حفظ ظاهر بلشویک ها در بین الملل متوقف شد.
در سال 1920 قیمت این تاج را 52 میلیون دلارتخمین زدند که مبلغ بسیار زیادی برای آن زمان است. تا سال 1985 تمامی سنگ هایی که توسط بلشویک ها از تاج جدا و فروخته شده بود برگردانده شد و از آن پس تاج امپراطوری این کشور در خزانه این کشور نگهداری شد.